دلنوشته های ادبی . شعرومتن برگزیده

عشقم آرام جانم برای دیدنت لحظه شماری میکنم

و با یاد تو دارم شعر میخونم میدانی  که باشعر خستگی را از روحم

  میگیرم

 عزیز راه دورم***

.....

جان به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار

 گر چه هوشیاران ندادند اختیار خود به کس

...

میان موی و میان تو نکته باریک ست

در آن میان سخن از لب رها نشاید کرد

.......

دنیا و آخرت به یک نگاه فروختیم 

سودا چنین خوش است که یکجا کند کسی

......

زآن روی نظیر تو نجوییم ، کز اول

نقاش چو زد نقش تو ، بشکست قلم را

.......

چه راه میزند این مطرب مقام شناس؟

که شیخ گوشه نشین هم ,به سیم آخر زد

.......

 تا میتوان گرفتن ، ای دلبرم به گردن

در دست و پا مریز خون حلال مارا

.....

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 30 خرداد 1393برچسب:غزل , :: 21:28 :: توسط : غزل

کرده ام توبه به دست صنمی باده فروش 

که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی

.......

چمن و بهار خرم ، طرب و نشاط و مستی 

صنم و جمال خوبش ، قدح و دراز دستی

.......

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تست

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

....

دل مارا که زمار سر زلفت تو بخست 

از لب خود به شفا خانه تریاک انداز

....

بر جبین نقش کن از خون دل من خالی 

تا بدانند که قربان تو کافر کیشم

....

خرابم چنان کز باده هم تسکین نمی یابم

لب گرمی شود آیاکه آبادم کند یا نه

....

جانم به لب آمده است لب پیش من آر

تا جان به بهانه در دهانت بنهم

....

دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش 

هزاران یوسف مصراست پیدا در گریبانش

...

عشقم دوست دارم و عاشقی با تو زیباست 

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:, :: 8:25 :: توسط : غزل

بیت های انتخابی برات می نویسم امیدوارم خوشت بیاد 

آیینه مهر آیینم

بر دوخته ام دیده چو باز از همه عالم 

تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است

****

 سودای تو ناخوانده درآمد زدر جان

در خانه دلی بود مرا پیش کشیدم

***

خال و کله ی تو صنما دانه و دام است

مادر طلب دانه ره دام گرفتیم*

**کله با ضم ک به معنای مو جلو سر و مترادف طره

ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد 

گاه آن است که بدرود کنی زندان را

***

آفرین برجان آن کس که نکوخواهت بود 

شادمان آن کس که با تو در یکی بستر بود

****

خوب عشقم حسن ختام شعرا این آخری خیلی بهم چسبید 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 27 خرداد 1393برچسب:, :: 23:44 :: توسط : غزل

ادب عشق بر آن رند نظر باز حلال

که تماشای گل از رخنه دیوار کند

جان دلم شعری که نوشتم  یاد آور احساس تو برای من 

روزهای بی خبری من از احساس قشنگت 

میدونی که چشمهای تو آخر بد مستی من است 

دوست دارم به زیبایی عشق

وبه شکوه بودنت

و به شیرینی احساست

وبه زلالی صداقتت


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 27 خرداد 1393برچسب:غزل به وقت رویایی شبانه تو, :: 23:27 :: توسط : غزل

عشق با زبا ن تودر گوش جانم سخن می گوید

تو با حلاوت خود مرا به بهشت عشق می بری

و عشق تو گره از زبانم باز می کند ای محبوب

پالوده دل و خوش سیرت من 

عشق حقیقی زاده ی دو روح سازگار است

دوستت دارم آرام روحم****


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, :: 20:28 :: توسط : غزل

 عشق مهر آفرینم

میخواهم به تنهایی جای خالی هزار نفر را برایت پرکنم

میخوام به اندازه تمام نبودن ها کنارت باشم

میخواهم آن چنان با تو باشم تا اعتبار عشق خدشه بر ندارد

و عشق معنایش را از ما وام بگیرد

 

یاد تو در سرم جان را تسلی می دهد


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 25 خرداد 1393برچسب:غزل به وقت شبا هنگام, :: 23:46 :: توسط : غزل

آرام جانم 

محبوب دیر آشنای من

دلتنگم برای دیدنت و

برای محبوس شدن در قاب

چشمانت

برای سخت مهر ورزیدنت

 من در این روزهای سخت دل تنگی با این نوشته به سوی تو می آیم و سکوت قلبم را برای تو می شکنم

تورا با تمام قلب خود خریده ام من بهای تو را با قلبم پرداخته ام نه با جمال و زیباییم و تو در بین تمام زیباییها و بین تمام دستها و دوست داشتن ها مرا انتخاب کردی دستت را به سویم دراز کن و نوشته های مرا که چون قاصدک عشق به سوی تو روانه میشود بگیر 

اگر تا آخر عمر هم تو را نبینم واپسین فکرم تو خواهی بود

و چه وحشتناک است که شخصی این همه برای آدم معنا داشته باشد 

راحت روحم از تو میخواهم

که مربوط به حال و آینده ام باشی تمی خواهم که فقط مربوط به گذشته ام باشی هوای عاشقی یکی مثل من و یکی مثل تو را می خواهد

می خواهم تمام سالها تو را با راههای گوناگون دوست بدارم

تو برای منی

ای وجود یگانه ی من***


ارسال شده در تاریخ : شنبه 24 خرداد 1393برچسب:, :: 22:30 :: توسط : غزل

بیا به دلخواه رقیب ای صنم 

ببر به یک بوسه توان از تنم

تورا که دیدم فهمیدم که از آن آدمهایی که نميشود دوستت نداشت

همان سالهای دور فهمیدم ای از من دور و بسیار به من نزدیک

عشق مثل شراب است باید بگذاری سالها بماند تا آرام آرام جا بیفتد

و طعم خود را پیدا کند و سکر آور شود 

بعضی احساسات انقدر قوی هستند که غیر قابل انکار هستند

و هیچ چیز مانع بروز آنها نمی شود

به محض اینکه همدیگر را می دیدیم احساس میکردیم که هردو

خیلی چیزها برای دادن به هم و گرفتن از هم داریم

و همانطور که طبیعت نیرویی مخصوص به من اعطا کرده بود که میتوانستم قدرت جذب بالایی داشته باشم پی بردم که تو هم در مقابل زنها تیز هوشی منحصر به فرد ی داری و تنها مردی هستی که میخواهم با تو عاشقی کنم و میدانم با توست که در عشق به اوج رضایتی که سرشتم در جستجویش است  میرسم .

پیمانه ات مملو از شراب سعادت.....

---------

خوشا به حالت 

 

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 24 خرداد 1393برچسب:غزل س 12ش, :: 1:3 :: توسط : غزل

صبح وصالم بماند در پس کوه فراق 

یار آنجا و من این جا ، وه چه باشد

گر فلک یار را اینجا رساند یا برد آن مرا


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:غزل ساعت 7ع, :: 19:12 :: توسط : غزل

نمی شود که تو باشی و من عاشق تو نباشم

درست همینطور که هستی

و من هزار بارخوبتر از این باشم 

وباز هزار بار عاشق تو نباشم

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:, :: 19:41 :: توسط : غزل

میخواهم می ناب روح خود رادر ساغر روحت بریزم

تا جایی که بشود ومزه شراب را با نگریستن حس کنی

و بدون نوشانوش شراب مست شوی

همه نفس هایت از آن من است و عشق و محبت من به تو 

محبتی است که در آغوش بی نهایت رشد می کند

ای محبوب دیر آشنای همیشگی من

محبت بی پایان جز خودش را نمی خواهد

دوستت دارم تا به ابد


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:دل نوشته غزل به وقت دلتنگی ها هر روز, :: 18:57 :: توسط : غزل

سلام نشاط روحم 

روز خسته کننده ای داشتم

و بسیار خوشنودم که در تمام

روزهای من وتو خدا جاريست

باتمام عاطفه ی خویش دوستت دارم

و دلم می خواهد در بسیار خواستن چیزی نو بنیان نهیم

میخواهمت بسیار  بسیار

 

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 20 خرداد 1393برچسب:, :: 22:59 :: توسط : غزل

محبوب دیر آشنای من 

        به دوری تو مگر می توان شکیبا بود؟

                          اینگونه که من دوستت دارم.....


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 12 خرداد 1393برچسب:, :: 22:26 :: توسط : غزل

عاشق بودن

تجربه تمامی احساسات بیرون از عشق

و از نو بازگشت به عشق است

عاشق بودن تحمل درد و رنج و توانایی غلبه و از یاد بردن رنج و درد است 

عاشق بودن 

همان است که بدانی دیگری کامل نیست

بتوانی بخش های نازیبا را ببینی ولی بر بخش های که دوست داری تاکید کنی و شادمانه هردو را بپذیری

عاشق بودن بنای ستون های استوار بر بنای احساسات است 

و توانمند بودن پذیرش ایده ها و واقعیت های نو است

عاشق بودن بخشیدن تا سر حد فقر است

و والاترین هدیه بین دوستان اعتماد ودرک متقابل

این دو ارمغان عشق اند

عشق ایثاری بیش از تمامی خود است

عاشق بودن تنها در طلب لبخندی کوچک 

عاشق بودن دیدن نه تنها با چشم بلکه با دل است

پرورش بینشی در ژرفای احساس 

داشتن درکی نیکو از پیوند میان دو انسان است

عاشق بودن فدا کردن خود به تمامی است

آماده تا بگویی

دوستت دارم بسیار بسیار

ندای تمام وجودم نه اینکه هردم به رنگی در آیی و هروز نوایی دگر ساز کنی تا پذیرفته شوی

بلکه چنان تغییر کنی تا نور خوبیهایت ظلمت کمبودهایی را بپوشاند


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 12 خرداد 1393برچسب:غزل, :: 22:2 :: توسط : غزل

 

تو آنی که به تو اندیشیده ام 

از گذشته های دور تا امروز و هروز

از رویای کودکی 

از جنس لطیف زنانه

کسی که دوستش دارم 

کسی که مهمترین است در تمام بودنم

و تو خواستنی تر از آنی که تنها بمانی ....

من همین حوالی هستم نزدیک دل تو

ای تمام بودنی من ....


ارسال شده در تاریخ : شنبه 10 خرداد 1393برچسب:غزل, :: 23:7 :: توسط : غزل

 

تو آنی که به تو اندیشیده ام 

از گذشته های دور تا امروز و هروز

از رویای کودکی 

از جنس لطیف زنانه

کسی که دوستش دارم 

کسی که مهمترین است در تمام بودنم

و تو خواستنی تر از آنی که تنها بمانی ....

من همین حوالی هستم نزدیک دل تو

ای تمام بودنی من ....


ارسال شده در تاریخ : شنبه 10 خرداد 1393برچسب:غزل, :: 23:7 :: توسط : غزل

سلام عشقم

اینجا نیستی اما یادت همراه همیشگی منه

باتو عاشقانه زیستن را دوست دارم

آرامم میدانی گاهی وقتا کلمات بیانگر احساس عشاق نیست نه اینکه واژه کم باشه   نه !! فقط حجم احساس بزرگتر از کلمات ميشه

و دیدی که عشاق تو نگاهشون یک برق خاص هست و با نگاه حرف میزنن یعنی زبان نگاهشون به هم می فهمند بخاطر همین  وسعت احساس هست که کلمات در مقابل عشق کم میارن و مثل الان من نمی دونم چطور بهت بگم دوست دارم فقط میتونم بگم  

"من بیشتر"

 

 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 9 خرداد 1393برچسب:, :: 23:44 :: توسط : غزل

سلام ارامم امروز روز شلوغی داشتم اما

الان که دارم این متن می نویسم مهمان خواجه شیراز م

و با ابیات زیبایش حلاوت ی به جانم می ریزد که نگو....

شب تنهاییم در قصد جان بود     خیالش لطفای بیکران کرد

بوی شوق را در جام جانم می ریزد

وتویی که میر خوبانم شده ای

و در حوالی روزها و شبهایم پرسه میزنی

 مونس عاشقانه های من

 تویی که با تو می نویسم مشق عاشقی ام را

 و تویی که در آغوش عشقی

ومن مست عشق....

صبا گر چاره ای داری وقت وقتست     که درد اشتیاقم قصد جان کرد

 

 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 5 خرداد 1393برچسب:غزل, :: 22:36 :: توسط : غزل

عشقم شعر برات گذاشتم خوندنش خالی از لطف نیست

میدونم هرچیزی که خوشایند منه خوشایند تو هم هست درسته عشقم%!!!!

 

امشب برای دردسرهایم سروسامان بیاور

دل تنگی ام را بقچه کن داد از نی چوپان بیاور

شادم کن و بنشین کنارم قند وچای و صحبت. ...

بعد با رفتن ات یک پشته مه از سمت لاهیجان بیاور

سبزینه پوشم از غزل های که از چشم تو جاريست

من دشتهاي با تو آبادم، کمی ایمان بیاور

در هر نگاهت آذرخشی از تب و آزرم پیداست

بر لوت لبها یم هجوم بوسه ی باران بیاور

این شعر شاید آخرین برگ است از یک فصل بی تو

با من بمان آرامشی را از پس طوفان بیاور

تو حکمران قطعی قصر کلام وقصه هایی

قیصر شو ونام آوری از این دوران بیاور

تا هر کجا می خواهی از من دورباشی، دورباش و...

نزدیک تر از من کجا داری بگو برهان بیاور

در فصل زرد چتر مشکی ها بیاو مرهم ات را

بر غربت پس کوچه های زخمی تهران بیاور

------------ شاعر نسیم پریشان

زن هم عاشقش خوبه عشقم

دوست دارم خیییییلییییی زیاد بوس..

 

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:غزل, :: 21:18 :: توسط : غزل

آرام جان بیقرار

به وقت دلتنگی زنگ صدایت طراوت میبخشد روحم را

جه کرده ای که زن آرام وحشی من اهلی تو شده است ...

این سان  آرام وحشی را به یغما برده ای که

روح سرکشی را در جام مستانه ای به

شکر خند تو در بند کرده

و تنها اهلی تو ست....

اینک من مانده ام و دل تنگی های تو و

من مانده ام با قلبی که برای تو سراسیمه میشود

بی دست وبی پا می شود 

نمی شود که تو باشی و من عاشق نباشم 

میدانی آرامم من با تو بی حواس ترین آدم روی زمین هستم

بی خود نبود که عاشقت شدم

از بس حواس جمع تو مراقب حواس پرت ی های من بود

باتو میخواهم بی حواس ترین آدم باشم میدانی چرا؟....

آخر همه حواسم به تو میرود پرت پرت می شوم

تمامی تو ؛ شیداییت مرا شیداترین میکند

لبخند تو در سطر سطر نوشتارم پیداست

کاش کنارت بودم

تادستانم را به دور تو  حلقه میکردم وحصاری می کشیدم تا به ابدیت

آرام دل بی قرارم نوشتن برای تو هم مرا مست می کند


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:غزل, :: 20:34 :: توسط : غزل

  سهم من از تو ناچیز

اما عشقم به تو افزون  

با دل من چه کردی

که گاه گلایه از تو

سخنم رنگ شعر میگیرد و 

من لیلای مجنون میشوم

تنها

صدای تو کافی است که

مرا به برهوت شیدایی بکشاند 

تا کجا ی جهان عشق

دستان تو مهر آشنای دستانم خواهد بود؟

و

من کجا ی نا کجا آباد به تو خواهم رسید


ارسال شده در تاریخ : جمعه 2 خرداد 1393برچسب:دل نوشته غزل, :: 23:20 :: توسط : غزل

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ خاوی دل نوشته و شعر و متن ادبی است .
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته های ادبی و آدرس hasti2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 64
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 25772
تعداد مطالب : 173
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1