فرصت دوباره آفتاب را عاشقم
میدارمت ....
میدانمت....
فکر نیلوفر آبی را طی میکنم
راز گل سرخ در لبان تو
میدانم آواز اقاقی ها را بر تارک درخت
و می فهمم گل بابونه را در دست دخترک ایل
و شعله ورم داغ هجر شقایق دشت را....
من چیدن میوه دانایی را به رویای نسترن بلد شدم
وستایشگر نماز بنفشه ی عابدم
می فهمم طعم غلیظ عشق را
فاخته نیمه شب را دیوانه ام
شهد انگور شهریوری لبانت را
دانه دانه می شمارمت از لمس لب و
تحسین سرانگشتانم و این تب تمام
انار کوهی جنگل جانم عیش مهنای روحت
***************************
دوست دارم بکر وحشی....
همه اینهارا میدونم فقط و فقط ریاضی ضعیفم..... زاویه 90درجه را بلد نشدم....